۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

پایان یک زندگی مجازی در یک شبکه اجتماعی

امشب دل را به دریا زدم و حساب کاربری خودم را در یکی از این شبکه‌های اجتماعی پاک کردم. یک زندگی مجازی دیگر هم به پایان رسید. شاید هم خودکشی کردم. شاید هم ترک دیار کردم. فرض می‌کنم که اصلاً در آنجا حسابی نداشته‌ام. سخت است، ولی باید پذیرفت.

هر چقدر که نگاه می‌کنم، می‌بینم که رسیدگی و سر و سامان دادن به وبلاگ خودم بهترین برنامه‌ای است که باید برای مدتی در پیش بگیرم.

شاید هم بعضی از دوستانم در آنجا فکر کنند که خبری هست که باعث شده که دست به این کار بزنم. باید بگویم که خبر خاصی نیست، اما همان چیزی که همیشه می‌گویم: «به هزار و یک دلیل...»

این نوشته را هم شاید ایشان نبینند، ولی به عنوان یادگاری و برای ثبت‌شدن می‌نویسم. به هر حال وبلاگ است و چهاردیواری اختیاری!

شب تلخی بود...

۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

بلاگر و فونت تاهوما

فونت تاهوما (Tahoma) یکی از پرکاربردترین فونت‌های رایج در وب فارسی است. دلیل آن هم ظاهر مناسب و خوانده شدن آسان آن است. استفاده از این فونت به خصوص در بین وبلاگ‌نویسان رایج است. اما متأسفانه هنوز در سیستم وبلاگ بلاگر (گوگل بلاگر) به صورت رسمی وجود ندارد و شما نام این فونت را در هنگام نوشتن پست خود و یا طراحی قالب (با استفاده از طراح الگو) نمی‌بینید. همین مسئله سبب شده است که بعضی از وبلاگ‌نویس‌ها برای افزایش وضوح و خوانایی نوشته‌های وبلاگ خود یا از اندازه‌های بزرگ فونت‌های دیگر استفاده کنند و یا تمام نوشته خود را به صورت توپر (bold) منتشر کنند که این روش‌ها زیاد جالب نیستند. عده‌ای هم کلاً از دستکاری فونت نمایش نوشته‌ها منصرف شده‌اند و وبلاگشان را با همان فونت‌های ریز و ناخوانای پیش‌فرض قالب وبلاگ مدیریت می‌کنند.

هر چند که تاهوما هنوز به صورت رسمی در بلاگر وجود ندارد، اما از آن می‌توان استفاده کرد. روش اصلی استفاده از فونت تاهوما همان ویرایش نمودن کد CSS قالب وبلاگ است که خوب این روش نیازمند دانستن و آشنایی با CSS است و ممکن است برای بسیاری از وبلاگ‌نویسان روشی دشوار و خسته کننده باشد.

اما روش دیگر استفاده از قالب‌های فارسی‌شده بلاگر است که معمولاً از فونت تاهوما استفاده می‌کنند و مسئله جهت راست به چپ (RTL) نیز در آن‌ها رعایت شده و به کار رفته است. چون فارسی مانند عربی، اردو و عبری یک نویسه راست به چپ است و اگر این مسئله در طراحی، ویرایش یا فارسی‌سازی قالب رعایت نشود، فرم، ظاهر و ساختار نهایی وبلاگ جالب از کار در نخواهد آمد.

هر دو روش فوق به صورت خیلی آسان و راحت توسط تیم بلاگر فارسی (Persian Blogger) تهیه شده است و در اختیار وبلاگ‌نویسان بلاگر گذاشته شده است. اگر می‌خواهید از قالب‌های آماده استفاده کنید، به بخش پوسته‌ها (قالب یا الگو) وب سایت این گروه مراجعه کنید. روش دیگر هم استفاده از راهنمایی‌ها و کدهای CSS آماده شده توسط تیم بلاگر فارسی برای فارسی‌سازی قالب‌های بلاگر است. می‌توانید به بخش مستندات مراجعه نموده و آموزش و راهنمایی‌های لازم را در آنجا پیدا کنید.

با استفاده از روش‌های پیشنهادی بالا، می‌توانید دستی به سر و روی وبلاگ خود بکشید و مطمئن باشید که استفاده از فونت تاهوما برای نمایش نوشته‌های وبلاگ به خوانایی و زیبایی وبلاگ شما بسیار کمک خواهد کرد.

پیوندها:

- بلاگر فارسی
- پوسته‌های (قالب‌های) فارسی‌شده بلاگر
- مستندات، آموزش‌ها و راهنمایی‌های بلاگر فارسی
- ویکی بلاگر فارسی
- فارسی‌سازی استاندارد پوسته‌های بلاگر بدون نیاز به دانش کدنویسی (کدهای CSS آماده)
- راهنمای فارسی‌سازی پوسته‌های بلاگر

۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

مسدود شدن سرور تصاویر ویکی‌پدیا


سرور تصاویر ویکی‌پدیا در جمهوری اسلامی ایران فیلتر شده ‌است. در صورتی که قادر به مشاهده تصاویر نیستید، نگران نبوده و صبور باشید. متشکریم!... این پیغامی است که امروز در ویکی‌پدیا فارسی دیدم. از قرار معلوم به دلیل مسدود شدن سرور تصاویر، صفحات به صورت بهم ریخته و نامناسب نمایش داده می‌شوند. فرقی هم ندارد که از نسخه فارسی ویکی‌پدیا استفاده کنید یا نسخه انگلیسی و یا دیگر زبان‌های آن. یعنی عملاً نمی‌توان از ویکی‌پدیا استفاده کرد. چون صفحات به قدری بد نمایش داده می‌شوند که خواندن و مطالعه آن‌ها دشوار است.

امیدوارم که این فیلترینگ اشتباه صورت گرفته باشد و اوضاع دوباره به روال عادی خود بازگردد. ویکی‌پدیا یک دانشنامه است. این دانشنامه ابزار بسیار خوبی برای همه افراد در اکثر حوزه‌ها است. فیلتر نمودن کل یا یکی از بخش‌های اصلی آن مانند همین سرور تصاویر آن، کار درست و کارشناسی شده‌ای نیست. چون عملاً با دستان خود خودمان را از یکی از منابع مهم اینترنت و وب محروم می‌کنیم. فیلترینگ ویکی‌پدیا درست مانند این است که موتور جستجوی گوگل را فیلتر کنیم.

باید منتظر بود و دید که آیا این فیلترینگ هم مانند فیلترینگ چند وقت پیش ویکی‌پدیا رفع و برداشته می‌شود یا نه؟ به قول خود ویکی‌پدیا: نگران نباشید، صبور باشید...

استفاده از ابزار ترجمه گوگل در وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها


گوگل قابلیت استفاده از مترجم خود (Google Translate) یا همان ترجمه‌گر گوگل را در قالب ابزار (gadget) برای وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها فراهم کرده است. مزیت استفاده از ابزار ترجمه گوگل این است که کمک خوبی برای افزایش ترافیک و تعداد بازیدکننده است. چون به بازدیدکنندگان خارجی هم این امکان را می‌دهد که از نوشته‌ها و محتوای وبلاگ یا وب‌سایت شما استفاده کنند.

شیوه استفاده و نصب Google Translate:

- به صفحه ابزار فوق مراجعه کنید یا عبارت "Google Translate Tools" و یا "Google Translate Gadget" را جستجو کنید.

- گام اول: انتخاب کنید که می‌خواهید ترجمه برای کل صفحه صورت بگیرد یا بخشی از آن. گزینه ترجمه برای کل صفحه را انتخاب می‌کنیم (Add translation to the entire webpage).

- گام دوم: زبان صفحه خود را انتخاب کنید. یعنی زبانی که مطالب و محتوای شما به آن زبان است. گزینه زبان فارسی (Persian) را انتخاب می‌کنیم.

- گام سوم: این مرحله اختیاری (optional) است. مثلاً می‌توانید انتخاب کنید که ترجمه به همه زبان‌های فعال در سرویس ترجمه گوگل صورت بگیرد یا زبان‌هایی که شما انتخاب می‌کنید. شکل ابزار ترجمه را با توجه به فرم، قالب و ساختار وبلاگ یا وب‌سایت خود انتخاب کنید و در نهایت گزینه‌های پیشرفته‌ای برای مواردی مانند اینکه اگر وب‌سایت شما چند زبان دارد (مثلاً فارسی و انگلیسی) و یا استفاده از سرویس Google Analytics برای مشاهده آمار میزان استفاده از ابزار فوق در وبلاگ یا وب‌سایت.

- گام چهارم: کد تولید شده را کپی کرده و به وبلاگ یا وب‌سایت خود اضافه کنید. ابزار ترجمه گوگل آماده استفاده خواهد بود.

نکته:

ابزار ترجمه فعلی گوگل در حال حاضر ترجمه کامل و دقیقی یعنی ترجمه صد در صد از زبان فارسی (پارسی) به انگلیسی انجام نمی‌دهد. یعنی ممکن است معنی و مفهوم بعضی از جملات و عبارات ترجمه شده به انگلیسی اصلاً ارتباطی به متن اصلی فارسی نداشته باشند. البته گوگل خودش راهکار این مسئله را در نظر گرفته است و شما می‌توانید ترجمه بهبود یافته، درست و ویرایش‌شده را به سرویس فوق ارسال کنید. اما به طور کلی منظور این است که انتظار شما از این سرویس باید در حد توانایی‌های آن باشد. قطعاً با گذشت زمان این سرویس هم پیشرفته‌تر خواهد شد و ترجمه‌های بهتر و دقیقتری را در اختیار شما قرار خواهد داد.

یک روش جایگزین و ترکیبی هم این است که اگر وبلاگ‌نویس هستید، همزمان پست‌های خود را به دو زبان فارسی و انگلیسی منتشر کنید. یعنی برای یک پست دو پست یکسان یکی به فارسی و دیگری به انگلیسی داشته باشید. این روش نیاز به وقت و حوصله دارد، اما به همان میزان هم کارایی دارد.

پیوندها:

- Google Translate
- ابزارهای ترجمه گوگل (Google Translate Tools/Gadget)
- ترجمه‌گر گوگل
- Google Translate - Wikipedia

۱۳۸۹ آذر ۲۶, جمعه

نمونه‌ای از فرمان‌های طالبان


در ارتباط با زنان و مسائل فرهنگی پس از تسخیر کابل در ۱۹۹۶
ریاست عمومی امر به معروف و نهی از منکر
کابل، دسامبر ۱۹۹۶ (آذر
۱۳۷۵)

یک- جلوگیری از اغوا و بی‌حجابی زنان:
هیچ راننده‌ای حق ندارد زنی با برقع (چادر) ایرانی را سوار اتومبیل نماید. راننده در صورت تخلف زندانی خواهد شد. اگر چنین زنی در معابر یافت شود، خانه‌اش جستجو و شوهرش مجازات خواهد شد. اگر زنان از پارچه‌های تحریک‌کننده و جذاب استفاده کنند و همراه بستگان خود نباشند، رانندگان نباید آن‌ها را سوار کنند.

دو- ممنوعیت موسیقی:
استفاده از کاست و موسیقی در مغازه‌ها، هتل‌ها و وسایل نقلیه ممنوع است. ظرف پنج روز روی این موضوع نظارت صورت خواهد گرفت. اگر هر نوع کاست موسیقی در یک مغازه یافت شود، مغازه‌دار زندانی و مغازه‌اش بسته خواهد شد. اگر پنج نفر ضمانت کنند، مغازه باز و مجرم پس از آن آزاد می‌شود. اگر کاست در وسیله نقلیه یافت شود، اتومبیل باید توقیف و راننده زندانی شود. در صورت ضمانت پنج نفر، اتومبیل آزاد و بعداً زندانی رها خواهد شد.

سه- ممنوعیت کوتاه کردن یا تراشیدن ریش:
اگر پس از یک ماه و نیم [پس از تسخیر کابل توسط طالبان] مشاهده گردد که کسی ریش خود را کوتاه کرده و یا تراشیده است، باید دستگیر و زندانی گردد تا ریشش انبوه شود.

چهار- ممنوعیت نگهداری کبوتر و کبوتربازی:
ظرف ده روز این سرگرمی باید متوقف شود. پس از آن این قضیه مورد بررسی قرار گرفته و کبوتر یا هر پرنده دیگری که برای بازی مورد استفاده قرار می‌گیرد، باید کشته شود.

پنج- ممنوعیت کاغذباد (بادبادک):
مغازه‌های محل فروش کاغذباد باید برچیده شوند.

شش- ممنوعیت بت‌پرستی:
عکس‌ها و تصاویر باید از وسایل نقلیه، مغازه‌ها، هتل‌ها، خانه‌ها و سایر مکان‌ها برچیده شوند. ماموران باید کلیه عکس‌ها را در این مکان‌ها پاره پاره کنند.

هفت- ممنوعیت قمار:
مراکز اصلی [قمار] با همکاری پلیس امنیتی باید جستجو شوند و قماربازان به مدت یک ماه زندانی گردند.

هشت- ریشه‌کنی اعتیاد:
معتادان باید زندانی شوند و برای یافتن تهیه‌کنندگان و محل فروش [مواد مخدر] تحقیقات لازم صورت گیرد. مغازه فروش باید بسته شود و مالک و مصرف‌کننده زندانی و مجازات گردند.

نه- ممنوعیت آرایش به سبک آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها:
افراد دارای موهای بلند باید دستگیر و به ادراه منکرات آورده شوند تا مویشان اصلاح گردد. مجرم باید هزینه سلمانی را بپردازد.

ده- ممنوعیت اخذ سود از پول قرض، مطالبه هزینه از مبادله اسکناس‌های خرد و دریافت هزینه بابت حواله پولی:
تمام صرافان باید بدانند که تمام سه نوع مبادله یاد شده ممنوع است. در صورت تخلف، مجرمان برای مدتی طولانی زندانی می‌شوند.

یازده- ممنوعیت شستشوی لباس توسط زنان جوان در امتداد نهرهای داخل شهر:
زنان متخلف باید به شیوه احترام‌آمیز اسلامی به خانه‌شان برده شوند و شوهرانشان شدیداً مجازات گردند.

دوازده- ممنوعیت موسیقی و رقص در مراسم عروسی:
در صورت تخلف، رییس خانواده دستگیر و تنبیه خواهد شد.

سیزده- ممنوعیت طبل زدن:
ممنوعیت این کار باید اعلام شود. اگر کسی به چنین کاری اقدام کند، بزرگان مذهبی می‌توانند درباره‌اش تصمیم بگیرند.

چهارده- ممنوعیت دوخت لباس‌های زنانه و اندازه‌گیری زنان توسط خیاط [مرد]:
اگر زنی یا مجلات مد لباس در مغازه خیاطی دیده شود، خیاط زندانی خواهد شد.

پانزده- ممنوعیت جادوگری:
تمام کتاب‌های مرتبط باید سوزانده شوند و جادوگران زندانی گردند، تا از عمل خود توبه کنند.

شانزده- جلوگیری از ترک نماز و سفارش به نماز جماعت در بازار:
نماز باید در تمام مناطق در اوقات شرعی برگزار شود. حمل و نقل و جابجایی در هنگام نماز شدیداً ممنوع است و همه مردم باید به مسجد بروند. اگر جوانان در این هنگام در مغازه دیده شوند، فوری زندانی خواهند شد.

منبع:

طالبان؛ اسلام، نفت و بازی بزرگ جدید - نویسنده: احمد رشید - مترجمان: اسدالله شفایی و صادق باقری - ناشر: دانش هستی - چاپ اول،
زمستان ۱۳۷۹ - بخش ضمایم - ضمیمه شماره یک - صفحه‌های ۳۵۳ و ۳۵۴

پیوندها - اطلاعات بیشتر درباره گروه طالبان:

- طالبان (ویکی‌پدیای فارسی)
- طالبان (ویکی‌پدیای انگلیسی)

۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

تهیه تصویر از صفحات وب: افزونه «Pixlr Grabber» برای فایرفاکس و گوگل کروم


هنگام وبگردی بارها پیش می‌آید که دوست داریم به جای ذخیره و یا کپی محتویات یک صفحه از آن یک تصویر یا عکس (screenshot) تهیه کنیم. ساده‌ترین روش برای انجام این کار در سیستم عامل ویندوز استفاده از کلید Print Screen و انتقال تصویر گرفته شده به محیط یک نرم‌افزار گرافیکی مانند Paint است. همچنین می‌توان از نرم‌افزارهای متنوع و گوناگونی که برای این کار تهیه شده‌اند، استفاده کرد.

اما روش بهتری هم وجود دارد و آن استفاده از افزونه‌هایی است که برای مرورگرها نوشته می‌شوند. یکی از این افزونه‌ها که در عین سادگی و راحتی کار با آن، امکانات خوبی دارد، افزونه Pixlr Grabber است. افزونه فوق امکاناتی چون تهیه تصویر از کل صفحه، تهیه تصویر از صفحه‌ داخل مرورگر بدون نمایش خود رابط مرورگر (رابط گرافیکی) و تهیه تصویر از یک ناحیه دلخواه، مورد نظر و تعریف شده توسط کاربر را دارد.

نصب افزونه Pixlr Grabber:

برای مرورگر فایرفاکس به این آدرس و برای مرورگر گوگل کروم به این آدرس مراجعه کنید. حجم افزونه فوق بسیار کم است و به سرعت نصب می‌شود و بعد از راه‌اندازی مجدد (restart) مرورگر قابل استفاده است.

نحوه استفاده در فایرفاکس:

بعد از نصب افزونه فوق، نماد آن به صورت شکل یک حرف G در نوار وضعیت (status bar) مرورگر و در پایین گوشه سمت راست قرار می‌گیرد. برای تهیه تصویر گزینه‌های زیر در اختیار شما قرار می‌گیرند:

- تمام صفحه (Grab entire page): از کل صفحه تصویر تهیه می‌شود.
- بخش تعریف شده توسط کاربر (Grab a defined area): یک کادر مستطیلی شکل ظاهر شده و می‌توانید آن را جابه‌جا کنید و یا اندازه آن را تغییر دهید. ناحیه داخل کادر تصویر نهایی خواهد بود. در این حالت از گزینه Crop برای تصویر گرفتن استفاده کنید.
- ناحیه قابل دیدن (Grab visible part): از محتویات داخل مرورگر بدون نمایش خود مرورگر می‌توان تصویر گرفت. مانند همین تصویری که من برای این نوشته و پست استفاده کرده‌ام.

هر کدام از روش‌های فوق را انتخاب کنید، چهار گزینه در اختیار شما قرار داده می‌شود:

- ویرایش آنلاین تصویر (گزینه Edit): تصویر را برای ویرایش و دستکاری به ویرایشگر گرافیکی آنلاین خود سازنده افزونه ارسال می‌کند.
- اشتراک‌گذاری (گزینه Share): تصویر را به وب‌سایت اشتراک‌گذاری تصاویر سازنده افزونه ارسال می‌کند.
- ذخیره (گزینه Save): تصویر را در قالب و فرمت PNG بر روی کامپیوتر شما ذخیره می‌کند.
- کپی (گزینه Copy): تصویر را داخل «Clipboard» کپی می‌کند.

روش استفاده برای مرورگر گوگل کروم هم مشابه فایرفاکس است.

نرم‌افزار جایگزین و پیشنهادی:

اگر می‌خواهید یک نرم‌افزار کامل و در عین حال رایگان (freeware) داشته باشید که علاوه بر مرورگر وب، توانایی تهیه تصویر از همه نرم‌افزارهای مورد استفاده شما را داشته باشد و به اصطلاح یک Screen Capture Utility داشته باشید، پیشنهاد من استفاده از نرم‌افزار PicPick است. امکانات فراوان و گسترده‌ای دارد و مهمتر از آن یک ویرایشگر مخصوص تصاویر هم دارد که کار را بسیار آسان می‌سازد. ولی برای تهیه آسان و سریع تصاویر از وبگردی خود همین افزونه معرفی شده در این نوشته بسیار کارا و مفید است.

پیوندها:

- صفحه افزونه Pixlr Grabber
- صفحه شرکت سازنده افزونه
- نرم‌افزارهای مرتبط و رایگان در همین زمینه در صفحه Best Free Screen Capture Utility
- صفحه مقایسه و بررسی نرم‌افزارهای تهیه تصویر در ویکی‌پدیا انگلیسی

۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه

استفاده از Google Alerts برای شناسایی کپی‌کاری و دزدی محتوا


اگر وبلاگ‌نویس یا مدیر یک وب‌سایت باشید، شاید دوست داشته باشید بدانید که چه کسانی از کارهای شما به صورت درست یا نادرست استفاده می‌کنند و یا بدانید که چه کسانی کارهای شما را بدون ذکر نام منبع کپی کرده و در حالت بدتر به نام خود منتشر می‌کنند. ساده‌ترین روش برای این کار جستجو از طریق موتورهای جستجو است که در عین حال ممکن است بسیار وقت‌گیر و خسته‌کننده باشد و شما را از انجام کار و یا ادامه دادن آن منصرف کند. اگر این کار به صورت خودکار و اتوماتیک صورت بگیرد، قطعاً کار خیلی آسان خواهد شد. این امکان در سرویس Google Alerts وجود دارد.

این سرویس گوگل یک سرویس مانیتورینگ محتوا (content monitoring) است. شیوه کار آن هم به این صورت است که جدیدترین و تازه‌ترین نتایج را براساس درخواست و جستجویی که شما برای آن تعریف کرده‌اید، در قالب ایمیل یا فید (خوراک) برای شما ارسال می‌کند. یعنی به محض اینکه محتوایی پیدا شد که با جستجو و درخواست شما شباهت داشت، آدرس لینک و بخشی از آن محتوا را برای اطلاع شما ارسال می‌کند.

از این خاصیت این سرویس می‌توان برای شناسایی دزدی محتوا (content theft)، کپی‌کاری، نقض کپی‌رایت، نسخه‌های دیگر محتوا و ... استفاده کرد. مثلاً ببینید که از نوشته‌های وبلاگ شما چه کسانی استفاده کرده‌اند و یا در چه جاهایی منتشر شده است. در ادامه این نوشته به صورت خیلی ساده و مختصر روش استفاده از این سرویس را شرح می‌دهم.

روش استفاده از سرویس Google Alerts:

- برای استفاده از این سرویس هم مانند خیلی دیگر از سرویس‌های گوگل به یک حساب کاربری گوگل نیاز دارید. همان شناسه و رمز حساب کاربری جیمیل شما. پس اگر در گوگل یا جیمیل عضو نیستنید، گام اول همان ایجاد و ساخت یک حساب کاربری گوگل است.

- به آدرس این سرویس رفته و با شناسه (نام کاربری) و رمز خود وارد آن شوید. اگر آدرس فوق کار نمی‌کند، کافیست نام خود سرویس یعنی همان Google Alerts را در خود موتور جستجوی گوگل (یا هر جستجوگر دیگری) وارد کنید تا شما را به صفحه اصلی سرویس هدایت کند.

- بعد از ورود به سرویس، می‌توانید یک Alert جدید ایجاد کنید و یا اگر قبلاً یک یا چند Alert ایجاد کرده‌اید، آن‌ها را ویرایش یا حذف کنید.

- در هنگام ایجاد Alert جدید لازم است که عبارت یا عبارات مورد جستجو (Search terms) را مشخص کنید. این عبارت یا عبارات دقیقاً به همان فرمی است که در خود جستجوگر گوگل استفاده می‌کنید. یعنی فرض کنید که مشغول استفاده از موتور جستجو هستید. هیچ تفاوت خاصی با هم ندارند. امکان پیش‌نمایش نتایج هم وجود دارد.

- بعد باید نوع (Type) وب‌سایت‌های مورد جستجو را مشخص کنید. گزینه Everything انتخاب مناسبی است. چون انواع و اقسام وب‌سایت‌ها و شبکه‌ها را پوشش می‌دهد. اگر هم حوزه یا بخش خاصی مورد نظرتان است، می‌توانید گزینه مناسب و مرتبط را انتخاب کنید.

- گام بعدی این است که تعیین کنید در صورت پیدا شدن نتیجه، اطلاع‌رسانی به شما در چه بازه زمانی صورت بگیرد. سه انتخاب دارید. فوری یا به محض اینکه اتفاق می‌افتد (as-it-happens)، روزی یک بار یا روزانه (once a day) و یا هفته‌ای یک بار یا هفتگی (once a week).

- در مرحله بعد کیفیت یا تعداد نتایج را می‌توانید مشخص کنید: فقط بهترین نتایج (Only the best results) و یا همه نتایج حاصل از جستجو (All results).

- سپس در نهایت مشخص می‌کنید که نتایج چگونه برای شما ارسال شود: از طریق ایمیل یا خوراک (Feed).

- در پایان هم با کلیک بر روی دکمه Create Alert، یک Alert با ویژگی‌ها فوق برای شما ساخته خواهد شد.

چند روش پیشنهادی برای وبلاگ‌نویسان:

- یک Alert برای آدرس وبلاگ خود ایجاد کنید. مثلاً مانند xadang.blogspot.com یا به صورت کامل با ذکر http.
- برای هر پست یا نوشته خود با استفاده از آدرس لینک دائمی/ثابت پست (permalink) یک Alert ایجاد کنید.
- تیتر و چند جمله تصادفی از پست خود را انتخاب کرده و برایشان Alert بسازید.

این کارها کمک می‌کنند که اگر هر کسی به هر دلیلی پست، نوشته و محتوای تولیدی شما را مورد استفاده قرار داد، راحتتر بتوانید او را پیدا کنید.

۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

غزل صارمی؛ چرا دیگر از عروس آتش خبری نیست؟


فیلم عروس آتش به کارگردانی خسرو سینایی یکی از آثار برجسته و شاخص سینمای ایران می‌باشد که در سال ۱۳۷۸ ساخته شد. بازی همه بازیگران این اثر سینمایی در خور تحسین و قابل توجه بود. ولی برای خود من نقش فرحان (پسرعمو یا همان داماد عشیره) با بازی حمید فرخ نژاد و نقش احلام (دخترعمو یا همان عروس عشیره) با بازی غزل صارمی از همه جالبتر بودند، چون چهره‌های جدیدی بودند و به خصوص بازی فرخ نژاد به دل می‌نشست. از زمان ساخت و اکران آن فیلم یازده سال می‌گذرد و فرحان عروس آتش یعنی حمید فرخ نژاد در حال حاضر یکی از بازیگران بزرگ سینمای ایران است که این جایگاه واقعاً شایسته و برازنده اوست. ولی از احلام عروس آتش یعنی غزل صارمی خبری نیست.

آثار غزل صارمی و آن چیزی که نتایج جستجو در اینترنت، ویکی‌پدیا و صفحات وب‌سایت‌های سینمایی نشان می‌دهد، به دو اثر سینمایی و سه مجموعه تلویزیونی محدود شده است. حالا ممکن است تعدادی فیلم تلویزیونی و یا حضور در قسمت‌هایی از مجموعه‌های دیگر از قلم افتاده باشند. دو اثر سینمایی این بازیگر سفر سرخ (حمید فرخ نژاد) و عروس آتش (خسرو سینایی) می‌باشند که سفر سرخ درست بعد از عروس آتش ساخته شده است. اما دیگر نامی از صارمی در هیچ اثر سینمایی مشاهده نمی‌شود.

آثار تلویزیونی هم شامل رستوران خانوادگی (یک قسمت از آن)، زیر آسمان شهر سه (مهران غفوریان) و زیر تیغ (اثر شاخص محمدرضا هنرمند) می‌باشد که آخرین آن یعنی همین زیر تیغ مربوط به پنج سال پیش یعنی سال ۱۳۸۴ است.

چرا بازیگری که کار خود را این قدر خوب شروع کرده بود، چنین کارنامه کم کاری دارد؟ شاید به غزل صارمی کاری پیشنهاد نشده است و شاید دیگر در حوزه بازیگری نیست. ولی به نظر من که یکی از اشتباهات صارمی بازی در مجموعه زیر آسمان شهر سه یا همان سری سوم این مجموعه بود. به نظر من اصلاً انتخاب خوب و درستی نبود. مجموعه‌های طنز شبانه یا همان نود قسمتی‌ها یک ریسک هستند. چون اگر کار خوب شود و مورد استقبال مردم قرار گیرد، همگی عوامل سازنده آن به ویژه کارگردان و بازیگران مجموعه مورد توجه قرار می‌گیرند و به نوعی این مجموعه برای آن‌ها اعتبار و امتیازی برای آینده محسوب می‌شود. ولی وقتی کار جالب و مورد پسند مردم نباشد و مخاطبی جذب نکند، در اینجا هم کارگردان و بازیگران مجموعه به شدت ضرر خواهند کرد.

زیر آسمان شهر سه هم یک مجموعه از پیش شکست خورده بود. چون هر چیزی که برای ارائه داشت در سری اول خود و در نهایت در سری دوم خود ارائه کرده بود. به خصوص اینکه سری سوم این مجموعه بعد از مجموعه بدون شرح (مهدی مطلومی) پخش شد و با توجه به کار نو و تازه‌ای که در بدون شرح نمایش داده شده بود، زیر آسمان شهر برای جذب مخاطب راه سخت و دشواری داشت. عوامل و پارامترهای گوناگونی دست به دست هم دادند و زیر آسمان شهر سه شکست سختی خورد. شاید شکست این مجموعه در کار بازیگرانی چون غزل صارمی هم تأثیرات خودش را بر جای گذاشت و قطعاً بی‌تأثیر نبود.

چند سال بعد و هنگامی که اولین قسمت سریال زیر تیغ و تیتراژ آن پخش شد و نام و تصویر غزل صارمی را در جمع بازیگران حرفه‌ای این مجموعه دیدم، گفتم که شاید این یک شانس مجدد برای صارمی باشد. بازی صارمی در این مجموعه با توجه به نقشی که داشت، خوب بود. سریال هم به لطف درخشش بازیگران و کارگردانی خوب آن به یکی از بهترین مجموعه تلویزیونی‌های صدا و سیما تبدیل شد.

اما دیگر نام غزل صارمی را در کاری ندیدم. نمی‌دانم از بازیگری دست کشیده است و یا شرایط کاری برایش فراهم نیست، ولی خیلی دوست دارم بتواند یک بار دیگر در یک اثر برجسته و شاخص سینمایی مانند همان عروس آتش بازی کند و بار دیگر بازی او را ببینم. صارمی در هنگام بازی در عروس آتش بیست و یک سال سن داشت و برای صارمی هنوز فرصت بازیگری و ارائه کار خوب وجود دارد. شاید به کارگردانی مانند خسرو سینایی نیاز دارد که بتواند دوباره قابلیت‌های خود را نشان دهد. به نظر می‌رسد که این توانایی را دارد و باید منتظر بود و دید که آیا او در آثار سینمایی یا تلویزیونی دوباره حضور خواهد داشت یا نه؟

۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

چقدر از این واژه «کامنت» خوشم می‌آید!

برای من خیلی جالب است که این واژه انگلیسی comment و یا به قول خیلی‌ها کامنت، چقدر در فضای رسانه‌های ایرانی رایج است. تا چند وقت پیش فکر می‌کردم که استفاده از آن فقط منحصر به وبلاگ‌نویسان و کاربران شبکه‌ها و وب‌سایت‌های اجتماعی است، اما با بررسی که انجام دادم و مواردی که به چشم خود دیدم و خواندم، دیدم که حتی در سطح روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها هم به کار می‌رود. به خصوص در نوشته‌هایی که می‌خواهند لحن نوشتاری نزدیک به لحن گفتار داشته باشند.

اگر سری به فرهنگ لغت‌های انگلیسی - فارسی بزنید، معادل‌هایی که برای این واژه ذکر شده‌اند، کلماتی چون نظر، دیدگاه، اظهارنظر، حرف، گفتگو، بگومگو، جر و بحث، وراجی، اظهار، تفسیر و ... می‌باشند که دو واژه «نظر» و «دیدگاه» معانی و معادل‌های نزدیک این واژه انگلیسی هستند. رابط فارسی محیط‌های وبلاگ‌نویسی چون بلاگر و وردپرس هم از نظر و نظرات برای آن استفاده می‌کنند و بسیاری از وبلاگ‌نویسان و وب‌سایت‌ها دیدگاه را به جای آن به کار می‌برند.

حالا جالب است که ترکیب انگلیسی - فارسی آن هم درست شده است: کامنتدانی یا کامنتدونی. درست مانند اصطلاح و ترکیب بسیار رایجی مانند لینکدانی یا لینکدونی. البته چنین ترکیباتی در اکثر زبان‌ها رایج هستند و گاهی زبان‌ها وام واژه‌ها را به فرم نوشتاری و گفتاری زبانی خود تبدیل می‌کنند و گاهی هم دقیقاً فرم و ساختار دست نخورده از همان زبان اصلی و مبداء را به کار می‌برند. مثلاً یک ترکیب جالب انگلیسی - فارسی که در سطح دانشنامه‌ای چون ویکی‌پدیا هم رایج است و مورد استفاده قرار می‌گیرد، «وبگاه» به جای «وب‌سایت» است.

اما برای من اصرار بعضی‌ها برای استفاده از این واژه جالب است. نمی‌دانم عادت است یا جنبه‌های دیگری دارد. شاید مشاهده و خواندن مرتب واژه comment در رسانه‌های انگلیسی زبان فضای اینترنت و وب، خواه ناخواه بعضی‌ها را واداشته است که همان را بدون هیچ تغییری و به صورت دست نخورده در نوشته‌ها، یادداشت‌ها و نظرات خود به کار ببرند. شاید هم حالتی مانند استفاده از واژه فرانسوی «مرسی» به جای واژه فارسی «سپاس» و «سپاسگزارم» یا واژه عربی «تشکر» و یا فرم عربی - فارسی «متشکرم» دارد.

وام واژه (loanword) بخشی از زبان است. اصولاً زبان‌ها با هم در ارتباط هستند و این یک امر بسیار عادی است که از واژگان یکدیگر چه به صورت دست نخورده و چه به فرم‌های تغییر یافته استفاده کنند. خیلی از وام واژه‌ها به دلیل استفاده مکرر و رواج یافتن به مرور زمان به فهرست واژگان و اصطلاحات زبانی اضافه می‌شوند و به نوعی جزئی از آن زبان می‌شوند که استفاده از آن برای همگان در هر تخصصی بسیار عادی و معمولی خواهد بود و هم در نوشتار به کار می‌روند و هم در گفتار روزانه قابل شنیدن خواهند بود.

اما به نظر من در مورد واژه comment و واژگانی مانند آن نقش تکنولوژی، اینترنت و وب بیشتر از هر چیز دیگری تأثیرگذار بوده‌ است. اما خود من که هیچ علاقه‌ای به نوشتن واژه‌ای چون کامنت (؟) ندارم و ترجیح می‌دهم که از همان معانی و معادل‌های مناسبی چون نظر و دیدگاه استفاده کنم، چون نیازی به استفاده از این واژه نمی‌بینم.

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

اعتیاد اینترنتی و زندگی اینترنتی

وقتی دسترسی به اینترنت و کامپیوتر ندارم، درست مانند زمانی است که چای نخورده‌ام، هم سردرد می‌گیرم، هم کسل و بی‌حوصله می‌شوم... این دو جزئی از زندگی بسیاری از ما هستند... خیلی از ما افرادی هستیم که شاید با شناسه‌ها، نام‌ها و حساب‌های کاربری مختلفی در وب‌سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی فراوانی عضو باشیم و در آن‌ها فعالیت داشته باشیم. حالا ممکن است این فعالیت روزانه باشد یا از نوع سرزدن سالی به ماهی و یا فقط ورود (Login) برای حذف و پاک نشدن حسابی که داریم و دوست نداریم آن را از دست بدهیم.

ما چه بخواهیم و چه نخواهیم اینترنت به بخشی از زندگی ما تبدیل شده است. حالا بعضی از صفت «مجازی» برای فعالیت و کارهای ما در فضای اینترنت و وب استفاده می‌کنند. ولی به نظر من باید پذیرفت که این زندگی اینترنتی خواه ناخواه، مستقیم و غیر مستقیم هم از زندگی و دنیای واقعی ما تأثیر می‌گیرد و هم ممکن است بر زندگی واقعی ما تأثیرگذار باشد. یعنی نمی‌توان این دو را دو مقوله جدا از هم تصور کرد. به خصوص برای نسلی که کامپیوتر و اینترنت جزئی از زندگی ایشان است و تصور زندگی بدون این دو برایشان بسیار سخت و غیرممکن است.

بارها برای خیلی از ما، آشنایان و دوستانمان اتفاق افتاده است که برای چند روز دسترسی به اینترنت امکان‌پذیر نبوده است. اگر خوب دقت کرده باشید، می‌بینید که نبود آن خیلی اوقات از هر لحاظ بر دنیای واقعی ما تأثیر گذاشته است. مثلاً عادت داشته‌ایم هر روز سر ساعت مشخصی به فلان وب‌سایت، بهمان وبلاگ یا شبکه X سر بزنیم. اما وقتی که کامپیوتر در اختیار نداریم و یا دسترسی به اینترنت قطع شده است، انگار چیزی از عادات و رفتارهای روزمره ما حذف شده است. برای همین ممکن است حتی فکرمان مشغول شود و تصویری از آن کاری که روزانه انجام می‌دادیم در ذهنمان شکل بگیرد و مرتب به آن فکر کنیم.

اینجا یک نکته قابل مطرح است و آن هم «اعتیاد اینترنتی» یا اعتیاد به اینترنت است. وقتی زندگی اینترنتی حالت افراطی به خود بگیرد، اینترنت حالت اعتیادآور پیدا خواهد کرد. یعنی یک رفتار عادی و معمولی به یک رفتار افراطی تبدیل می‌شود. خیلی‌ها دچار حالتی می‌شوند که باید فقط آنلاین باشند. ممکن است کار خاصی انجام ندهد، اما به گونه‌ای به این محیط خو گرفته و عادت کرده‌اند که باید در آن حضور داشته باشند. خیلی‌ها را دیده‌ام که عشق دانلود هستند، یعنی نیازی به دریافت فایلی ندارد، اما به دانلود عادت کرده است. بعضی‌ها را می‌بینید که مرتب مشغول ارسال لینک و محتوا از طریق ابزارهایی چون فید، ایمیل، وبلاگ‌، میکروبلاگ، شبکه‌های اشتراک‌گذاری (social bookmarking) و ... هستند و منتظرند که واکنش دوستان خود و دیگران را ببینند، به خصوص عاشق واکنش مثبت یا همان خوش‌آمدن (like) هستند. بعضی‌ها هم که در انجمن‌های گفتگو (forum) و اتاق‌های گفتگو (chat) و یا پای پیام‌رسان خود (messenger) همیشه چشم انتظار هستند و هزار و یک گونه و مدل دیگر از رفتارهایی که بسته به فرد متفاوت خواهد بود.

این رفتارها حاصل علل، زمینه‌ها و پارامترهای گوناگونی هستند. مثلاً اکثر انسان‌ها تشنه اطلاعات، پیگیر اخبار، یادگیری و آموختن چیزهای نو و تازه هستند. اینترنت هم یک بستر برای اطلاعات، داده‌ها، علم، دانش و تکنولوژی است و در نتیجه گرایش به آن بسیار است. به خصوص با پیشرفت و گسترش سریعی که در همه جنبه‌های زندگی داشته است و امروز تصور دنیا بدون اینترنت بسیار سخت شده است. در قبال این پدیده مشخص است که واکنش افراد مختلف قطعاً متفاوت و گوناگون خواهد بود. از استفاده و رفتار نرمال و عادی گرفته تا رفتارهای افراطی، استفاده‌های نادرست و اتلاف وقت.

برای بعضی‌ها دل کندن و دل بریدن از دنیای مجازی سخت است. چون یا معتاد به این محیط‌ها و تکرار این رفتارها شده‌اند و یا این دنیای مجازی وارد زندگی واقعی آن‌ها شده است و برایشان بخشی از زندگیشان است. گونه اول که همان معتاد بودن به اینترنت است، باید درمان شود. چون با گذشت زمان آسیب‌رسان خواهد بود و فرد را از دنیای فیزیکی و واقعی اطراف خودش دور خواهد کرد. گونه دوم رفتاری است که باید برای آن بخش و زمان مناسبی در زندگی در نظر گرفت. یعنی هم رها کردن کامل آن خوب نیست و هم افراط در آن سرانجامی به جز اعتیاد اینترنتی نخواهد داشت. اما اگر بتوانیم برای آن زمان مناسب و کافی در طول شبانه روز در نظر بگیریم و به بقیه کارهای خود هم برسیم و در یک کلام زندگی با برنامه و برنامه‌ریزی داشته باشیم، زندگی اینترنتی بسیار شیرین و لذت‌بخش خواهد بود.

مثلاً یک وبلاگ‌نویس می‌تواند برنامه مرتب و منظمی برای فعالیت در وبلاگ خود داشته باشد و یا هر وقت که واقعاً هوس وبلاگ‌نویسی کرد، به وبلاگ خودش سر بزند و چیزی بنویسد و یا وبلاگ خود را مدیریت کند و یا پاسخگوی نظرات بازدیدکنندگان و خوانندگان وبلاگ خود باشد. همچنین برای سایر موارد هم می‌توان برنامه و تعداد ساعت مفید در نظر گرفت.

باید دقت کرد که اینترنت هم یک ابزار و پدیده است که اگر خوب و درست با آن برخورد کنیم، نه تنها آسیب‌رسان نخواهد بود، بلکه کمک خوبی برای زندگی بهتر و استفاده از زمان خواهد بود.

۱۳۸۹ آذر ۱۵, دوشنبه

چهار خروس

مردی احول* به خروسی نگاه می‌کرد. به او گفتند: «می‌دانی که مردم لوچ و دوبین، یکی را دو تا می‌بینند؟»
مرد گفت: «این سخن دروغ است، زیرا اگر این‌طور بود، من این دو خروس را چهار تا می‌دیدم!»

*) احول: دوبین، شخصی که اشیا را دو تا می‌بیند.

منبع:

لطایف الطوایف - فخرالدین علی صفی

۱۳۸۹ آذر ۱۴, یکشنبه

همه مردم ایران باید بازدیدکننده و خواننده وبلاگ من باشند

تصور بعضی‌ها از میزان ترافیک و تعداد بازدیدکنندگان و خوانندگان وبلاگ خود مانند همین تیتر این نوشته می‌باشد. خیلی خوب است که وبلاگ شما دارای بازیدکنندگان زیادی باشد، اما داشتن تصورات رویایی و خیالی درباره وبلاگ شاید در نهایت باعث شود که یا از وبلاگ‌نویسی دست بکشید و یا وبلاگ خود را به سمت و سویی سوق دهید که بیشتر از آنکه به آن کمک کرده باشد، به آن آسیب برساند. جذب مخاطب در فضای وب به نوعی هم هنر و هم دانش محسوب می‌شود. وبلاگ‌ها هم از این قاعده خارج نیستند. به صورتی که یکی از جستجوهای رایج در موتورهای جستجوگری چون گوگل همین موارد و نکات مربوط به افزایش ترافیک، SEO، جذب خواننده و مخاطب و ... می‌باشد.

همه این روش‌ها خوب و در جای خود مفید و موثر هستند. اما ساده‌ترین کار همان نوشتن و تولید محتوا یا به قولی دیگر پُست کردن است. اصولاً وبلاگ‌نویسی یعنی همین. یعنی اینکه شما در فواصل زمانی مناسب همیشه چیزی برای ارائه در وبلاگ خود داشته باشید. اگر محتوای وبلاگ شما دیر به دیر به روز شود و یا کپی‌کاری از کارهای دیگران را در دستور کار خود قرار دهید، مطمئن باشید که ریزش تعداد بازدیدکننده و خواننده خواهید داشت و باید نظاره‌گر یک روند نزولی برای وبلاگ خود باشید. کپی‌کاری از دیگر وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها شاید به میزانی رتبه وبلاگ شما را در موتورهای جستجو افزایش دهد و خوانندگانی را از این راه به سمت وبلاگ شما هدایت کند، اما بعد از مدتی دلزدگی و عدم تمایل به بازدید را به وجود خواهد آورد. چون بازدیدکنندگان به مقایسه محتوا می‌پردازند و وقتی منبع اصلی نوشته‌های موجود در وبلاگ شما را پیدا کنند، هم دیگر تمایلی به وبلاگ شما نخواهند داشت و هم مراجعه به منبع اصلی را جایگزین سرزدن به وبلاگ شما می‌کنند.

این موردی که در بالا اشاره شد، ضعفی است که در بسیاری از وبلاگ‌های ایرانی به چشم می‌خورد. به خصوص وقتی که وبلاگ‌نویس از روز اول هدف مشخصی نداشته و تنها به دنبال داشتن یک وبلاگ شخصی بوده است. در نتیجه به دلایل بسیاری شروع به کپی مطالب، نوشته‌ها و محتوا از این ور و آن ور می‌کند. حالا ای کاش این کپی‌کاری با ذکر آدرس لینک و نام منبع اصلی می‌بود. اما می‌بینیم که در بسیاری از موارد متأسفانه کار دیگران را به نام خود سند زده‌اند.

روش دیگری که به شما در کار وبلاگ‌نویسی بسیار کمک خواهد کرد، این است که خودتان باشید. جدا از اینکه وبلاگ شما در چه حوزه و بخشی فعالیت می‌کند، مهم این است که اثری از فکر، اندیشه و سلیقه شما در آن دیده شود. یک ویلاگ ساده اما در عین حال دارای ویژگی‌ها مخصوص به خود (ویژگی‌هایی از وبلاگ‌نویس آن) خیلی از یک وبلاگ با ظاهری پر زرق و برق، رنگارنگ و زیبا، اما فاقد محتوا بهتر است.

سند یک وبلاگ وبلاگ‌نویس آن است. این نکته‌ای است که نباید فراموش شود و بخشی از موفقیت و لذت بردن از وبلاگ و وبلاگ‌نویسی در وبلاگستان هم همین است.

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

بازی وبلاگی یا کشک وبلاگی

اینکه تعداد زیادی از وبلاگ‌نویسان درباره یک رخداد، حادثه و یا موضوع مطلب بنویسند، انتقاد کنند و آن را به چالش بکشانند، مسئله‌ای رایج و متداول چه در دنیای وبلاگ‌نویسی ایرانی و چه در فضای وبلاگ‌های خارجی است. یعنی به راه افتادن یک «موج وبلاگی» اصولاً جزئی از دنیای وبلاگ و وبلاگ‌نویسی است و تبدیل به بخشی از آن شده است. می‌توان آن را بخشی از فرهنگ دنیای وبلاگ دانست.

اما مدلی که در فضای وبلاگ‌های ایرانی رایج شده است. چیزی به نام «بازی وبلاگی» است. بازی وبلاگی به خودی خود بد نیست. ولی اگر قرار است این بازی جدی باشد و نتیجه و سرانجامی داشته باشد، باید حداقل به خود موضوع و دلیلی که بازی شروع شده است، پایبند و وفادار باشد. در غیر این صورت بیشتر جنبه سرگرمی و تمسخرآمیز پیدا خواهد کرد.

انتقاد من به صورت مستقیم اشاره به نوعی از این بازی است که در بین وبلاگ‌نویسان فعال در شبکه‌های اجتماعی و شبکه‌های اشتراک‌گذاری محتوا (لینکدانی‌ها/social bookmarking) رایج شده است. نمی‌دانم چه کسی یا کسانی برای اولین بار دست به این کار زدند، ولی نکته‌ای که در این بازی‌ها به چشم می‌خورد، همان مسئله موضوع و دلیل بازی و نیز میزان پایبندی به آن است.

آیا به نظرتان برای هر موضوع و اتفاقی به چنین بازی‌هایی نیاز است؟ می‌توانید نوشته خود را بنویسید و آن را در معرض دید خوانندگان قرار دهید، اگر موضوعی باشد که جالب توجه باشد، احتمال اینکه دیگر وبلاگ‌نویسان هم درباره آن بنویسند زیاد است. حداقل اگر قصد به راه انداختن موج یا بازی دارید، موضوعی را انتخاب کنید که واقعاً جای کار داشته باشد.

اما مسئله مهمتر، پایبندی به بازی است. به خصوص هنگامی که موضوع مسئله‌ای باشد که جنبه انتقادی - اعتراضی داشته است. جالب است که مشاهده می‌شود که اعتراضی در سطح چند وبلاگ صورت می‌گیرد، اما در ظرف بیست و چهار ساعت (شاید هم کمتر) بدون رسیدن به نتیجه‌ای، خیلی‌ها نظرشان برمی‌گردد و حتی شاید کسی که بازی را شروع کرده است، خود صد و هشتاد درجه تغییر عقیده بدهد و حتی کار خود را با نوشتن یک مطلب تازه به نوعی به زیر سوال ببرد. در اینجاست که آن وبلاگ‌نویسی ضرر کرده است که وارد این بازی احساسی و بدون حساب و کتاب شده است و در برابر تصمیم دوستان و رفقا حیران می‌ماند. یا باید تغییری در نظر خود ایجاد نکند، با به جبهه جدید بپیوندد و تجدید نظر کند و یا کاری کند که نه سیخ بسوزد و نه کباب!

اگر می‌خواهید چنین بازی‌هایی به راه بیندازید، حداقل کمی حسابگری هم در کار باشد. چون شاید خودتان پشیمان شوید، اما چه پاسخی برای کسانی دارید که ایشان را وارد بازی کرده‌اید و در حقیقت به بازی گرفته‌اید. اگر اصول و قاعده بازی را رعایت نکنید، بازی شما چیزی در حد کشک خواهد بود. کشکی که تنها برای چند ساعت عده‌ای را سرگرم ساخته، به ذائقه عده‌ای خوش آمده و گروهی دیگر را احساساتی نموده است. اما در نهایت هیچ نتیجه و اثری از خود بر جای نگذاشته است. یا بازی را شروع نکنید و یا اگر قصد بازی دارید، بهتر است برای چیزهایی که احتمال دارد در طول بازی رخ دهد، برنامه‌ریزی کنید تا بازی شما در نهایت در عرض کمتر از یک روز ناک اوت نشود و مجبور نشوید که همه چیز را پس بگیرید و یا به دنبال درست کردن، توجیه، و تفسیر کار اولی خود باشید.

۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

تصورات نادرست از «ویکی‌پدیا» در فضای وب ایران: آیا ویکی‌پدیا شهر هرت است؟!


ویکی‌پدیا (Wikipedia) یکی از پدیده‌های مهم در دنیای اینترنت است و این دانشنامه اینترنتی در طول این چند سالی که از عمر آن می‌گذرد، روز به روز پیشرفت و رشد صعودی در همه زمینه‌ها داشته است. به خصوص نسخه ویکی‌پدیا انگلیسی که چون مدیران و کاربرانی از سراسر جهان دارد، علاوه بر رشد سریع در تعداد مقاله‌ها و موضوعات مورد بحث (رشد کمی)، رشد کیفی خوبی در اعتبار مقاله‌ها و منابع و مراجع مورد استفاده داشته است.

اما نکته‌ای که من می‌خواهم در این نوشته خود به آن اشاره کنم، مسئله باورهای بسیار نادرستی است که در بین بخش قابل توجهی از کاربران ایرانی درباره ویکی‌پدیا وجود دارد. ویکی‌پدیا یک دانشنامه آزاد است که کاربران می‌توانند اطلاعات، دانسته‌ها و داده‌های خود را در آن نوشته و منتشر کنند. این مفهوم آزاد بودن و اجازه ویرایش و تغییر مقالات، باعث ایجاد نوعی برداشت نادرست و کج‌فهمی در بین بعضی از کاربران شده است. یعنی باور خیلی‌ها بر این است که آزادی در ویکی‌پدیا از نوع آزادی شهر هرت است که هر کسی مجاز و آزاد است که هرکاری در این دانشنامه انجام بدهد و قانون و قاعده خاصی برای ویرایش و دستکاری مقالات ویکی‌پدیا وجود ندارد. چنین دیدگاهی باعث می‌شود که ویکی‌پدیا با یک انجمن گفتگو (forum) اشتباه گرفته شود و در نتیجه شاهد بروز رفتارهایی هستیم که اصلاً با ساختار این دانشنامه تناسبی ندارد. مثلاً دیده شده است که بعضی‌ها اطلاعات نادرست، فاقد اعتبار (از جنبه‌های مختلف) و حتی باورها و تصورات شخصی خود را نوشته‌اند و بعد که این اطلاعات پاک شده‌اند، از دست مدیران و کاربران شاکی بوده‌اند که چرا اجازه نمی‌دهید ما حرف بزنیم! اینجاد آزاد (؟) است! من دوست دارم که فلان و بهمان باشد و نظراتی مشابه این‌ها.

معمولاً خرابکاری، دستکاری و ویرایش‌های بدون دلیل یا فاقد اعتیار مقاله‌های ویکی‌پدیا توسط گروه‌هایی چون کاربران آماتور و غیرحرفه‌ای، افرادی با گرایش‌های خاص سیاسی و ایدئولوژیک اعم از سیاسی، اجتماعی، مذهبی، قومی، کشوری، فرهنگی و ...، کسانی که محتوای یک مقاله به مذاقشان خوش نیامده است و با آدرس IP و بدون داشتن حساب کاربری اقدام به تغییر، حذف، ویرایش و دستکاری مقالات می‌کنند و افرادی که اصولاً هدفشان خرابکاری و Vandalism است، صورت می‌گیرد.

چیزی که کاربران باید بدانند این است که ویرایش و حذف و اضافه نمودن چیزی به محتوای مقالات و ایجاد یک مقاله جدید در ویکی‌پدیا حساب و کتاب دارد. حالا درست است که اگر شما بعضی از مقالات این دانشنامه را تغییر و یا دستکاری کنید، تغییرات شما ممکن است برای مدت زمان قابل توجهی ماندگار باشد، اما انتظار نداشته باشید که چون این رفتار برای بعضی جاها جواب داده است، آن را مرتب تکرار کنید و کسی هم با کار شما برخورد نکند. یکی از اصول مهم و اساسی در ویکی‌پدیا داشتن «دیدگاه خنثی» یا «دیدگاه بی‌طرف» نسبت به مقالات است. یعنی اینکه شما حق ندارید باورها، عقاید و تصورات شخصی خود را اعمال کنید. این باورها تنها در صورتی قابل اعمال و ثبت در مقاله‌های ویکی‌پدیا هستند که دارای منابع و مراجع معتبری باشند و توسط دیگر کاربران هم تأیید شوند. اصولاً ویکی‌پدیا یک دانشنامه است و کار در دانشنامه هم باید علمی و براساس دانش باشد، در غیر این صورت این محیط هیچ تفاوتی با یک انجمن بی در و پیکر اینترنتی نخواهد داشت. باید بین آزاد بودن کار و فعالیت در ویکی‌پدیا و آزاد بودن یا نوشتن بی‌حساب و کتاب هر چیزی در ویکی‌پدیا تفاوت قائل شد. این دو کاملاً با هم متفاوت هستند. اگر شما با دیدگاه نادرست قصد فعالیت در ویکی‌پدیا را داشته باشید، مطمئن باشید که به هیچ جایی نخواهید رسید و بهتر است اصلاً وارد این محیط نشوید، چون آن چیزی نخواهد بود که شما در ذهن خود ساخته‌اید.

بارها دیده شده است که کاربران با چنین دیدگاه‌های نادرستی وارد ویکی‌پدیا می‌شوند و هنگامی که حساب کاربری و یا حتی آدرس IP مورد استفاده ایشان به دلیل عدم رعایت قوانین ویکی‌پدیا مسدود و بسته می‌شود و دیگر اجازه فعالیت ندارند، تازه متوجه سیستم کاری ویکی‌پدیا می‌شوند. حتی رفتارهای اشتباه در بخش بحث (Discussion) مقالات دیده می‌شود. تأکید ویکی‌پدیا این است که این بخش برای بررسی و گفتگو درباره مقالات است و انجمن نمی‌باشد، اما باز هم شاهد نوشتن نظرات بی‌ریط در این بخش هستیم.

ویکی‌پدیا انگلیسی به دلیل تعداد قابل توجه کاربران و خوانندگان خود، در زمینه کنترل و بررسی مقالات توسط مدیران و کاربران در جایگاه خوب و مناسبی قرار دارد. امیدوارم نسخه ویکی‌پدیا فارسی هم در این زمینه پیشرفت کند و رشد داشته باشد. در اینجا هم لازم می‌دانم از همه کاربران و مدیران ایرانی ویکی‌پدیا چه در بخش ویکی‌پدیا فارسی، چه ویکی‌پدیا انگلیسی و چه دیگر زبان‌ها تشکر و قدردانی کنم که در حال کمک به گسترش و بهبود کیفی مقالات این دانشنامه هستند.

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

حماسه امیرکبیر


رمیده از عطش سرخ آفتاب کویر،
غریب و خسته رسیدم به قتلگاه امیر.
زمان، هنوز همان شرمسارِ بهت زده!
زمین، هنوز همان سخت‌جانِ لال شده!
جهان، هنوز همان دست بسته تقدیر.
هنوز، نفرین، می‌بارد از در و دیوار،
هنوز، نفرت، از پادشاهِ بدکردار،
هنوز، وحشت، از جانیان آدم‌خوار،
هنوز، لعنت، بر بانیان آن تزویر!
هنوز دستِ صنوبر بر استغاثه بلند،
هنوز بیدِ پریشیده سر فکنده به زیر،
هنوز همهمه سروها، که: «ای جلاد!
مزن! مکُش! چه کنی، های! ای پلید شریر!
چگونه تیغ زنی بر برهنه در حمام
چگونه تیر گشایی به شیر در زنجیر؟!»
هنوز، آب به سرخی زند که در رگِ جوی
هنوز،
هنوز،
هنوز،
به قطره قطره گلگونه، رنگ می‌گیرد،
از آنچه گرم چکید از رگ امیرکبیر.
نه خون، که عشق به آزادگی، شرف، انسان،
نه خون، که داروی غم‌های مردم ایران،
نه خون، که جوهر سیال دانش و تدبیر.
هنوز ناله باد،
هنوز زاری آب،
هنوز گوش کر آسمان، فسونگر پیر!
- «هنوز منتظرانیم تا ز گرمابه،
برون خرامی، ای آفتاب عالمگیر»
«نشیمن تو نه این کنج محنت‌آباد است»
«تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر»
به اسب و پیل چه نازی؟ که رخ به خون شستند
در این سراچه ماتم پیاده، شاه، وزیر!
چنو دوباره بیابد کسی؟
- محال محال
هزار سال بمانی اگر،
چه دیر،...
چه دیر،...

فریدون مشیری

۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

تمهید بزرگمهر


بر مردمان واجب است که در کسب علم کوشند و فهم را در آن معتبر دارند که طلب علم و ساختن توشه آخرت از مهمات است. و زنده را از دانش و کردار نیک چاره نیست، و نیز نور ادب دل را روشن کند، و داروی تجربت مردم را از هلاک جهل برهاند، چنانکه جمال خورشید روی زمین را منور گرداند و آب زندگانی عمر جاوید دهد. وعلم به کردار نیک جمال گیرد که میوه درخت دانش، نیکوکاری است و کم‌آزاری.

و هر که علم بداند و بدان کار نکند، به منزلت کسی باشد که مخافت راهی می‌شناسد، اما ارتکاب کند تا به قطع و غارت مبتلا گردد. یا بیماری که مضرت خوردنی‌ها می‌داند و همچنان بر آن اقدام می‌نماید تا در معرض تلف افتد. و هر آینه آن کس که زشتی چیزی بشناخت، اگر خویشتن در آن افگند، نشانه تیر ملامت شود. چنانکه دو مرد در چاهی افتند: یکی بینا و دیگر نابینا. اگرچه هلاک میان هر دو مشترک است، اما عذر نابینا به نزدیک اهل خرد و بصارت مقبول‌تر باشد.

و فایده در تعلم، حرمت ذات و عزت نفس است. پس تعلیم دیگران؛ که اگر به افادت مشغول گردد و در نصیب خویش غفلت ورزد، همچون چشمه‌ای باشد که از آب او همه کس را منفعت حاصل می‌آید و او از آن بی‌خبر. و از دو چیز نخست خود را مستظهر باید گردانید، پس دیگران را ایثار کرد: علم و مال. یعنی چون وجوه تجارب معلوم گشت، اول در تهذیب اخلاق خویش باید کوشید، آنگاه دیگران را بر آن باعث بود.

و عاقل باید که در فاتحت کارها نهایت اغراض خویش پیش چشم دارد و پیش از آنکه قدم در راه نهد، مقصد معین گرداند. و الا واسطه آن به حیرت کشد و خاتمت به هلاک و ندامت. و به حال خردمند آن لایق‌تر که همت او از طلب دنیا قاصرتر، حسرات او به وقت مفارقت آن اندک‌تر. و نیز آنکه سعی برای آخرت کند، مرادهای دنیا بیابد و حیات ابد او را بدست آید، و آنکه سعی او به مصالح دنیا مصروف باشد، زندگانی برو وبال گردد، و از ثواب آخرت بماند. و کوشش اهل عالم در ادراک سه مراد ستوده است: ساختن توشه آخرت و تمهید اسباب معیشت و راست داشتن میان خود و مردمان به کم‌آزاری و ترک اذیت.

و پسندیده‌تر اخلاق مردمان تقواست و کسب مال از وجه حلال. هر چند در هیچ حال از زحمت آفریدگار عز اسمه و مساعدت روزگار نومید نشاید بود، اما برا آن اعتماد کلی کردن و کوشش فروگذاشتن از خرد و رای راست دور افتد که اَمداد خیرات و اقسام سعادات بدو نزدیک‌تر که در کارها ثابت قدم باشد و در مکاسب جد و جهد لازم شمرد.
و اگر چنانکه باژگونگی روزگار است، کاهلی به درجتی رسد یا غافلی رتبتی یابد، بدان التفات ننماید و اقتدای خویش بدو درست نشناسد، چه نیک‌بخت و دولت‌یار، او تواند بود که تقیل به مقبلان و خردمندان واجب بیند، تا به هیچ وقت از مقام توکل دور نماند و از فضیلت مجاهدت بی‌بهره نگردد.

و نیکوتر آنکه سیرت‌های گذشتگان را امام ساخته شود و تجارب متقدمان را نمودار عادات خویش گردانیده آید؛ که اگر در هر باب ممارست خویش را معتبر دارد، عمر در محنت گذارد. یا آنچه گویند در هر زیانی زیرکیی است، لیکن از وجه قیاس آن موافق‌تر که زیان دیگران دیده باشد و سود از تجارب ایشان برداشته باشد. چه اگر از این طریق عدول افتد، هر روز مکروهی باید دید، و چون در تجارب اتقانی حاصل آمد، هنگام رحلت باشد.

منبع:

کلیله و دمنه

رکورد گینس!


جل الخالق... عجب حوادث و اتفاقاتی دور و بر ما رخ می‌دهد...

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

پادشاه و کودک زیرک

در زمان یکی از پادشاهان، خواجه توانگری بمرد و از مالی بسیار بماند و کودکی داشت به غایت زیرک و غیر از او خواجه را هیچ وارثی نبود.
اهل سعایت پادشاه را از آن صورت خبر کردند. پادشاه طمع در مال خواجه گرده، آن کودک را طلبید و پرسید که از پدر تو چه مانده است؟
کودک گفت: «نقد و جنس این ضیاع و عقار چندین، و از وارثان، پادشاه دین‌پرور و این کودک بی‌گناه.»
پادشاه بخندید و مال را به او گذاشت و خاطر به تربیت او گماشت.

منبع:

لطایف الطوایف - فخرالدین علی صفی

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

نوستالژی دوران کودکی: دوچرخه... سبیل بابات می‌چرخه!


بگو مسخره... مسخره... اسم بابات اصغره!... یادش بخیر، چه روزهای شاد و خوشی داشتیم... چقدر با بازی با کلمات و این جور چیزها سر به سر یکدیگر می‌گذاشتیم و با هم شوخی می‌کردیم. برای خودش دنیایی بود. همیشه به دنبال این بودیم که تازه‌ترین و جدیدترین کلمات و پاسخ‌های مربوطه! را پیدا کنیم و با دوستان، همکلاسی‌ها و بچه محل‌ها شوخی کنیم. چه حالی می‌داد وقتی کلمه‌ای را پیدا می‌کردی و خیلی تازه بود. می‌رفتی تو مدرسه و از همه می‌خواستی که بگویند: فلان! تو هم سریع پاسخ می‌دادی: بهمان!

این کار ما مدل‌ها، انواع و اقسام مختلفی داشت. از مدل‌های ساده و پاستوریزه بگیر تا مدل‌های بی‌تربیتی و سوپر خفن! حتی گاهی اوقات با نام و فامیل (نام خانوادگی) معلمان، دبیران و دیگران شوخی می‌کردیم. بیچاره آن کسی که نامش ورد زبان‌ها می‌شد. بساطی به راه می‌افتاد که نگو و نپرس.

به هر حال از آن سال‌ها زمان زیادی می‌گذرد و نمی‌دانم بچه‌ها و کودکان امروزی اهل این جور کارها و شوخی‌ها هستند یا نه. اما برای نسل ما که دنیایی از خاطره است.

پی‌نوشت:

نقاشی بالا را خودم کشیده‌ام... شرمنده بابت کیفیت!

چرا باید از وبلاگ خودمان نسخه پشتیبان تهیه کنیم، آیا این کار واجب است؟


پاسخ این سوال «آری» است. تهیه نسخه پشتیبان (Backup) و پشتیبان‌گیری بخشی از اصول اساسی و پایه کار با کامپیوتر و تهیه و جمع آوری اطلاعات و داده‌ها می‌باشد. یک وبلاگ‌نویس هم باید همیشه حداقل یک نسخه ذخیره و پشتیبان از نوشته‌ها و کارهای خودش داشته باشد. شاید بعضی‌ها بگویند این کار چه فایده‌ای دارد؟ یا مثلاً تصور کنند که تهیه یک نسخه از مطالب وبلاگ فقط برای کسانی خوب است که از امکانات سرویس‌دهندگان وبلاگ ایرانی استفاده می‌کنند و مثلاً اطلاعات قرارگرفته بر روی وبلاگ‌های سرویس‌دهندگانی چون بلاگر (Blogger) و وردپرس (WordPress) شامل این قاعده نمی‌شوند.

باید بگویم که این تصور اشتباهی است. هر سرویس‌دهنده تابع قوانین و شرایط استفاده از سرویس است. حتی در صورتی که شما قوانین را زیر پا نگذارید و همیشه از آن سرویس به درستی استفاده کنید، شاید روزی آن سرویس‌دهنده بنا به دلایلی نخواهد که به شما خدمات ارائه کند و یا آن خدمات را از فهرست کاری خود خارج کند. همچنین تصور کنید که وبلاگ شما به دلیل نقض قوانین و شرایط سرویس‌دهنده مسدود یا آرشیو و بایگانی شده باشد، آنگاه دسترسی شما به اطلاعات خودتان به آسانی نخواهد بود.

یا فرض کنید که سرویس‌دهنده تصمیم بگیرد که خدمات خود را پولی کند و دیگر شما قادر به استفاده از خدمات آن نباشید. یا قصد رها کردن سرویس فعلی را داشته باشید و بخواهید به سرویس‌دهنده دیگری مهاجرت کنید و امکانات سرویس‌دهنده فعلی به گونه‌ای نباشد که بتوانید حجم انبوه اطلاعات و داده‌های خود را به راحتی کپی کنید.

خیلی از وبلاگ‌نویسان بعد از اینکه وبلاگشان حذف و پاک شده است (حالا به دلایل مختلف) و یا به دلیل مسائل دیگر قادر به بازیابی و انتقال نوشته‌ها و محتویات (پست‌ها) وبلاگ یا وبلاگ‌های قبلی خود نیوده‌اند، از نگرفتن نسخه پشتیبان و نداشتن نسخه‌هایی از کارهای خود، حسابی پشیمان شده‌اند. کاری که در حد ذخیره کردن یک صفحه از طریق مرورگر (Save Page) و یا انتقال محتویات و کپی کردن آن به صورت قالب‌های مختلف از جمله متن ساده و معمولی (Text)، فرم HTML و CSS و یا فرم متن پیشرفته و قالب‌بندی شده مانند اسناد Microsoft Word می‌یاشد. یعنی یک گرفتن یک کپی ساده از کار خودتان.

به هر حال در پایان باید بگویم که داشتن نسخه‌های پشتیبان از نوشته‌ها و محتویات وبلاگ و یا داشتن یک وبلاگ آینه (Mirror) - وبلاگی که یک نسخه‌ بدون کم و کاست از وبلاگ شما است - در حکم سرمایه‌گذاری و توشه‌ای برای آینده و درمانده نشدن در برابر حوادث و اتفاقات پیش‌بینی شده و پیش‌بینی نشده است. به خصوص وقتی که بخشی از زندگی شما وبلاگتان باشد.

۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه

یک تشکر ویژه از مخترع Copy & Paste، الهی نور به قبرت بباره!


جون... این را هم که کپی کردم، بروم سراغ بعدی!... بعضی از چیزهای عادی، روزمره و به ظاهر ساده، نقش مهم و کلیدی را در زندگی ما بازی می‌کنند. یکی از این موارد که چه در زندگی واقعی و چه در زندگی مجازی و کامپیوتری کاربرد دارد، همین عملیات شیرین و دوست داشتنی Copy & Paste به ظاهر عادی و معمولی است. به خصوص نقشی که در زندگی ما، فضای وب و وبلاگستان دارد. کپی و کپی‌کاری بخشی از زندگی ما است. گاهی اوقات درست و مفید است، گاهی اوقات هم نادرست و مضر.

در دوران دانشجویی همین Copy & Paste ناقابل زندگی بسیاری از دانشجویان را نجات داده، می‌دهد و خواهد داد! مخصوصاً زمانی که آماده کردن، تهیه و تحویل پروژه و تحقیق به دقیقه نود کشیده شده باشد. مخصوصاً که اگر پروژه‌های دیگران رااز راه‌های مختلف و گوناگون به دست آورده باشی، آن موقع که دیگر نور علی نور است. وضعیت پایان نامه‌های فارغ التحصیلی هم که مشخص است. البته منظورم همه و همه چیز نیست، اما رفتاری است که چه دوست داشته باشیم و چه دوست نداشته باشیم، چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، وجود دارد و قابل انکار کردن هم نیست.

در فضای وب و وبلاگستان هم که دیگر خاصیت Copy & Paste برای همگان روشن و مشخص است. به عبارت دیگر نیازی به معرفی و شرح دادن ندارد. آن چه عیان است، چه حاجت به بیان است. اظهر من الشمس!

کامپیوترهای بسیاری از ما هم آرشیو و معدنی از انواع و اقسام نرم‌افزارها و محتویاتی است که کپی عزیز! در گردآوردی و جمع‌آوری آن‌ها بسیار به ما کمک کرده است. از شیر مرغ بگیر تا جان آدمیزاد! نمونه تمام عیار آن هم مواردی هستند که به صورت مستقیم نقض کپی‌رایت محسوب می‌شوند. حالا به خاطر شرایطی که داریم، شاید استدلال در مورد نگهداری و استفاده مجانی از نرم‌افزارها و تولیدات خارجی‌ها توجیه‌پذیر باشد و به عبارت دیگر در اکثر موارد چاره‌ای نیست، اما جالب است که این قاعده را تعمیم داده و به تولیدات داخلی و ایرانی هم رحم نمی‌کنیم!

به هر حال جدا از مسئله استفاده‌های درست و نادرست، من که شخصاً از مخترع و یا مخترعان Copy & Paste تشکر می‌کنم. اگر زنده هستند که عمرشان بیشتر بشود و اگر زنده نیستند، ابزارشان یادگاری خوب و مفیدی است.

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

فرزند فقیران و فرزند بزرگان

خداوند به طلحک فرزندی داد. سلطان پرسید: فرزندت پسر است یا دختر؟
طلحک گفت: از فقیران جز پسر یا دختر چه چیز دیگری به دنیا می‌آید؟
سلطان گفت: مگر از بزرگان چه می‌آید؟!
طلحک گفت: بدکاری، ناسازگاری، ظالمی و خانه براندازی!

منبع:

مستطاب الطوایف - مولانا فخرالدین

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

زنگ انگلیسی: آموزش و تدریس زبان انگلیسی در مدارس و دانشگاه‌های ما چه جایگاهی دارد؟


درس شیرین یا زهر مار! انگلیسی؟!... چرا بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان از درس زبان انگلیسی فراری هستند؟... مقصر چه کسی است؟ دانش آموز؟ دانشجو؟ معلم؟ دبیر؟ استاد؟ کتاب‌های آموزشی؟ سیستم آموزش؟ روش تدریس؟ ... پاسخ پرسش مطرح شده در عنوان این نوشته، مشخص و در عین حال تلخ است. حضور زبان انگلیسی در سیستم آموزشی ما بیشتر شبیه به حضور و نقش کوتاه یک بازیگر یا هنرپیشه مهمان در یک قسمت از یک سریال (مجموعه) مثلاً صد قسمتی است. شیوه تدریس آن هم در بسیاری از موارد نادرست است (مثلاً اصرار بر آموزش به شیوه گرامری - دستور زبان محور). درس زبان انگلیسی در اصل فقط نام یک درس یا واحد ارائه شده را در مدارس و دانشگاه‌ها با خود به یدک می‌کشد. واقعیت این است که سیستم آموزشی ما سیاست درستی را در برابر این زبان و درس مربوط به آن اتخاذ نکرده است. در نتیجه آثار و پیامدهای منفی آن به خصوص در دوران دانشگاه و به ویژه در دوره‌های تحصیلی بالاتر مانند کارشناسی ارشد و حتی دکترا کاملاً مشهود است.

آموزش انگلیسی از دوران راهنمایی شروع می‌شود. اما میزان پایین ساعات تدریس و نیز سیستم آموزشی نادرست باعث می‌شود که خروجی نهایی مدارس پس از پایان دوران مدرسه و دریافت دیپلم، چندان جالب و قابل توجه نباشد. بها ندادن به ارزش و جایگاه واقعی این درس در آزمون‌های سراسری (کنکورها) خود نیز حکایت جالبی است. ضریب پایین این درس در آزمون ورودی دانشگاه‌ها به نوعی باعث می‌شود که بسیاری از دانش آموزان نسبت به آن بی‌تفاوت شوند و مثلاً همان روش دوران دانش آموزی را در برابر آن در پیش بگیرند. یعنی فقط در حدی به آن بپردازند که نیازشان را به صورت حداقلی (مینیمم) رفع سازد.

وقتی هم که وارد دانشگاه می‌شوند، همین آش و همین کاسه به شکلی دیگر برقرار است و به نوعی ادامه دهنده همان روش باطل و نادرست دوران مدرسه است. معمولاً در دانشگاه‌ها درس زبان انگلیسی در سه درس با نام‌های مجزا و در قالب چند واحد ارائه می‌شود: زبان پیش دانشگاهی، زبان عمومی و زبان تخصصی. مجموع واحد آموزشی هم حداکثر عددی بین شش واحد تا نه واحد است. دروس فوق معمولاً به صورت دو واحدی یا سه واحدی ارائه می‌شوند. یعنی یا یک جلسه ثابت آموزشی در طول هفته و یا به صورت یک جلسه ثابت با یک جلسه هفته در میان. نباید انتظار داشت که با چنین روشی، بعد از مثلاً چهار - پنج سال آموزش در دوره کارشناسی (لیسانس)، شاهد بهبود و پیشرفت دانشجویان در زمینه انگلیسی باشیم. به خصوص مسئله وقتی ناراحت‌کننده‌تر است که گاهی اوقات همین چند واحد آموزشی هم بدون ذره‌ای تفاوت خاص نسبت به یکدیگر تدریس می‌شوند. مثلاً دانشجویی که واحد درسی زبان انگلیسی عمومی را گذرانده است، وقتی واحد درسی زبان انگلیسی تخصصی را انتخاب می‌کند، شاهد تکرار مکررات است و انگار دوباره سر کلاس قبلی حاضر شده است. یعنی فقط رفع تکلیف از سر خود!

همانطوری که در بخش‌های بالایی اشاره شد، ضریب پایین این درس در آزمون‌های ورودی برای ادامه تحصیل در مقاطع تحصیلی بالاتر خود معضلی است که باید برای آن چاره‌ای اندیشید. این موضوع در آزمون ورودی کارشناسی ارشد بسیار تلختر است. در اکثر رشته‌ها برای آن ضریب دو در نظر می‌گیرند. در نتیجه اولویت و اهمیت آن کاهش می‌یابد. در صورتی که آشنایی و داشتن تسلط مناسب بر زبان انگلیسی یکی از ابزارهای واجب برای موفقیت یک دانشجوی مقطع ارشد است. ضعف درصد قابل توجهی از دانشجویان این مقطع در زمینه زبان انگلیسی (چه به صورت عمومی وچه تخصصی) قابل انکار و چشم‌پوشی نیست. اما متأسفانه خیلی‌ها با همین ضعف فارغ التحصیل شده و دور و چرخه باطل آموزشی ادامه می‌یابد.

باید گفت که باید نگرشی نوین را در قبال آموزش و تدریس زبان انگلیسی انتخاب کنیم. زبان انگلیسی زبان بین‌المللی و زبان دنیای علم و تکنولوژی امروز است. تشویق دانش آموزان و دانشجویان به فراگیری آن، کاری است که در نهایت به سود سیستم آموزشی و علمی ایران خواهد بود. اگر می‌خواهیم پیشرفت کنیم، باید از ابزارهای پیشرفت به خوبی و به صورت صحیح استفاده کنیم. یکی از این ابزارها، زبان انگلیسی است. روش‌های تدریس غلط باید با روش‌های تدریس علمی و بین‌المللی آموزش زبان جایگزین شوند تا این درس برای دانش آموزان شیرین و جذاب گردد.

۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

عدل!

جمعی از دهقانان پیش مأمون عباسی از عامل ظالم شکایت کردند و دادخواهی نمودند.
مأمون گفت: در میان عمال من به راستی و عدالت او کسی نیست. از فرق تا قدم، هر عضو او پر است از عدل و انصاف.
ظریفی از آن میان گفت: ای خلیفه، چون حال چنین است، هر عضوی از اعضای او را به ولایتی فرست تا همه قلمرو تو را عدل فرا گیرد و مردم به رفاه بگذرانند.
مأمون بخندید و آن عامل را معزول ساخت.

منبع:

لطایف الطوایف - فخرالدین علی صفی

نردبان

خراسانی به نردبان در باغ دیگری می‌رفت تا میوه بدزدد. خداوند باغ برسید و گفت: در باغ چه کار داری؟
گفت: نردبان می‌فروشم!
گفت: نردبان در باغ من می‌فروشی؟!
گفت: نردبان از آن من است، هرکجا که خواستم، می‌فروشم.

منبع:

رساله دلگشا - عبید زاکانی

۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

وجه تسمیه بلوچستان

نام بلوچستان در کتیبه‌های میخی داریوش هخامنشی در بیستون و تخت جمشید، «ماکا» یا مکه (maka) ضبط شده است که استان [ساتراپ] چهاردهم بوده است.
این سرزمین را در زمان ساسانیان کوسون می‌گفتند، اما قدیمی‌ترین نام آن همان «ماکا» یا «مکه» است که هرودوت نیز آن را مکیا یا میکیان خوانده است. این نام‌ها تا پیش از ظهور اسلام، میان مردم منطقه معمول بوده است؛ زیرا در قرن اول هجری که اعراب بر این سرزمین دست یافتند، نام آن «مکران» بوده است و جغرافی‌نویسان اسلامی نیز آن را با همین املا ضبط کرده‌اند.

استاد بارتولد در وجه نام‌گذاری بلوچستان می‌نویسید:
«از قرار معلوم آرین‌ها، منطقه ساحلی را بعد از کرمان تصرف کرده‌اند و ظاهراً این ولایت، نام یونانی خود گدروسیا - گدروزیا را از نام آن شعبه از ملت ایران که هرودوت «دروسیاپوی» نامیده، گرفته است. اسم کنونی ولایت - که مکران است - اسمی نیست که قومی از اقوام آرین، روی این خطه گذاشته باشد. به عقیده علما، کلمه مکران مشتق از نام یک قوم دراوی [دراویدی] است که یونانی‌ها «ماکای» یا «موکای» می‌گفتند و در کتیبه‌های میخی «ماکا» و «ماسیا» خوانده می‌شود. در کتاب بیزانسی - که از جغرافی‌نویسان یونان است - اسم ولایت به شکل «ماکاره‌نه» دیده می‌شود.»

به عقیده هولدیچ، جهانگرد انگلیسی، مکران مرکب از دو واژه فارسی «ماهی» و «خواران» یعنی ماهی‌خواران است که براثر کثرت استعمال، به مکران تبدیل شده است.

سایکس می‌نویسد:
«در ایام [سلطنت] اسکندر کبیر، مکران را به واسطه قرب جوار دریا، ایکتیوفاجی یا ماهی‌خوران و ناحیه مشرف به داخله کشور را گدروسیا می‌نامیدند.»

یونانیان به بلوچستان «اراباه» نیز می‌گفتند. زیر نئارک دریاسالار اسکندر مقدونی - که به سال ۳۳۶ ق.م. با کشتی‌های تحت فرماندهی خود از مصب رود سند گذشته و به سواحل مکران و تنگه هرمز رسیده است - می‌گوید:
«اوایل آبان ماه (مطابق با دوم اکتبر
۳۳۶ ق.م.، مصادف با سال یازدهم سلطنت اسکندر) سفر تاریخی خود را شروع کردم. اوایل آذر ماه همان سال به سواحل اراباه (نام یونانی بلوچستان) رسیدیم.»

برخی بر این باورند که در گذشته‌های بسیار دور در سرزمین بلوچستان باتلاق وجود داشته است و ارانیا یا ایرنیا در زبان سانسکریت به معنی «باتلاق» است و از ترکیب این واژه با مکه تلفظی پدید آمده که به مرور زمان به مکران «سرزمین باتلاق‌ها» اطلاق شده است.
در حوالی سند، مکران را با کاف مفتوح تلفظ می‌کنند. از این رو می‌توان گفت که مکران مرکب از دو کلمه ران (باتلاق) و مکا است.
به هر حال قرن‌ها سرزمین کنونی بلوچستان، مکران نامیده می‌شده است. جهانگردان عرب نیز به نام مکران یا مکوران از این منطقه یاد کرده‌اند.

مارکوپولو از سرزمین بلوچستان به نام «کسماکوران» یا «کسمه‌کوران» یاد نموده است. وی می‌نویسد:
«کسماکوران ایالتی است که شاهی بر آن حکومت می‌کند. مردم آن با زبان خاص خود گفتگو می‌کنند. بیشتر مردم آن مسلمان هستند، هر چند که بت‌پرستان هم در آنجا زندگی می‌کنند.»
نویسندگان قرون سیزده، چهارده و پانزده میلادی غالباً برای تسمیه [نام‌گذاری] تام ایالت، کلمه کیج و مکران را استعمال می‌کردند و به همین جهت مارکوپولو ولایت مربور را کسمه‌کوران نامیده است.

ظاهراً در گذشته‌های بسیار دور، طایفه دیگری به نام کوچ (ظاهراً براهویی‌ها) با بلوچ‌ها خویشاوندی داشته و فردوسی در شاهنامه از دو طایفه مجاور یکدیگر کوچ و بلوچ نام برده است.

ریچارد فرای می‌گوید:
« بی‌شک مردم بلوچ ایرانی که نام خود را به سرزمین پهناوری داده‌اند که میان رود سند و خلیج فارس در یک سو و اقیانوس هند و شهرهای ایرانی کرمان و بم و شهرهای افغانی فراه و قندهار در دو سوی دیگر واقع است، پیش از سده یازدهم پس از میلاد به این قسمت نیامده بودند.»

برخی بر این باورند که در قدیم، بلوچ‌ها در ارتفاعات گیلان زندگی می‌کرده‌اند و پیش از هجوم اعراب به ایران، به مکران و بلوچستان مهاجرت کرده‌اند و از این زمان است که کلمه بلوچستان از نام این قوم گرفته شده و در نام‌گذاری این سرزمین به کار رفته است.

منبع:

بلوچستان و تمدن دیرینه آن - تألیف: ایرج افشار - ناشر: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - چاپ اول، بهار
۱۳۷۱ - صفحات ۲۶ و ۲۷

۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

کدام طایفه را دوست داری؟

شیطان را پرسیدند که کدام طایفه را دوست داری؟
گفت: دلالان را.
گفتند: چرا؟
گفت: از بهر آنکه من به «سخن دروغ» از ایشان خرسند بودم، ایشان «سوگند دروغ» نیز بدان افزودند!

منبع:

رساله دلگشا - اثر عبید زاکانی

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

روایتی از زندگی یعقوب لیث صفاری: انصاف برتر از همه چیز

یعقوب در همه حال آدمی منصف بود. هرگز خشم او را از راه به در نکرد. او هرگز وضع گذشته و فقر خود را از یاد نمی‌برد. از حوادث جالب زندگی او ماجرای زیر است:

در اثنای سلطنت، یکی از اغنیای سجستان را مواخذه کرد، مال او به تمام بگرفت و او را به ته‌نان محتاج ساخت.
روزی آن مرد پیش او آمد. یعقوب از او پرسید که: امروز حال تو چون [چگونه] است؟
گفت: همچنان که دیروز حال تو بود!
یعقوب پس از کمی تأمل باز پرسید: مگر دیروز حال من چون بود؟
مرد گفت: همچنین که امروز حال من است!

یعقوب ابتدا کمی در غضب شد و زمانی سر پیش انداخت و در خود بجوشید، لیکن بر سر انصاف آمد و او را بر آن سخن تحسین کرد و مال او به تمامی باز داد.

منبع:

کتاب یعقوب لیث - اثر: دکتر ابراهیم باستانی پاریزی - انتشارات نگاه