۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

عدل!

جمعی از دهقانان پیش مأمون عباسی از عامل ظالم شکایت کردند و دادخواهی نمودند.
مأمون گفت: در میان عمال من به راستی و عدالت او کسی نیست. از فرق تا قدم، هر عضو او پر است از عدل و انصاف.
ظریفی از آن میان گفت: ای خلیفه، چون حال چنین است، هر عضوی از اعضای او را به ولایتی فرست تا همه قلمرو تو را عدل فرا گیرد و مردم به رفاه بگذرانند.
مأمون بخندید و آن عامل را معزول ساخت.

منبع:

لطایف الطوایف - فخرالدین علی صفی

نردبان

خراسانی به نردبان در باغ دیگری می‌رفت تا میوه بدزدد. خداوند باغ برسید و گفت: در باغ چه کار داری؟
گفت: نردبان می‌فروشم!
گفت: نردبان در باغ من می‌فروشی؟!
گفت: نردبان از آن من است، هرکجا که خواستم، می‌فروشم.

منبع:

رساله دلگشا - عبید زاکانی

۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

وجه تسمیه بلوچستان

نام بلوچستان در کتیبه‌های میخی داریوش هخامنشی در بیستون و تخت جمشید، «ماکا» یا مکه (maka) ضبط شده است که استان [ساتراپ] چهاردهم بوده است.
این سرزمین را در زمان ساسانیان کوسون می‌گفتند، اما قدیمی‌ترین نام آن همان «ماکا» یا «مکه» است که هرودوت نیز آن را مکیا یا میکیان خوانده است. این نام‌ها تا پیش از ظهور اسلام، میان مردم منطقه معمول بوده است؛ زیرا در قرن اول هجری که اعراب بر این سرزمین دست یافتند، نام آن «مکران» بوده است و جغرافی‌نویسان اسلامی نیز آن را با همین املا ضبط کرده‌اند.

استاد بارتولد در وجه نام‌گذاری بلوچستان می‌نویسید:
«از قرار معلوم آرین‌ها، منطقه ساحلی را بعد از کرمان تصرف کرده‌اند و ظاهراً این ولایت، نام یونانی خود گدروسیا - گدروزیا را از نام آن شعبه از ملت ایران که هرودوت «دروسیاپوی» نامیده، گرفته است. اسم کنونی ولایت - که مکران است - اسمی نیست که قومی از اقوام آرین، روی این خطه گذاشته باشد. به عقیده علما، کلمه مکران مشتق از نام یک قوم دراوی [دراویدی] است که یونانی‌ها «ماکای» یا «موکای» می‌گفتند و در کتیبه‌های میخی «ماکا» و «ماسیا» خوانده می‌شود. در کتاب بیزانسی - که از جغرافی‌نویسان یونان است - اسم ولایت به شکل «ماکاره‌نه» دیده می‌شود.»

به عقیده هولدیچ، جهانگرد انگلیسی، مکران مرکب از دو واژه فارسی «ماهی» و «خواران» یعنی ماهی‌خواران است که براثر کثرت استعمال، به مکران تبدیل شده است.

سایکس می‌نویسد:
«در ایام [سلطنت] اسکندر کبیر، مکران را به واسطه قرب جوار دریا، ایکتیوفاجی یا ماهی‌خوران و ناحیه مشرف به داخله کشور را گدروسیا می‌نامیدند.»

یونانیان به بلوچستان «اراباه» نیز می‌گفتند. زیر نئارک دریاسالار اسکندر مقدونی - که به سال ۳۳۶ ق.م. با کشتی‌های تحت فرماندهی خود از مصب رود سند گذشته و به سواحل مکران و تنگه هرمز رسیده است - می‌گوید:
«اوایل آبان ماه (مطابق با دوم اکتبر
۳۳۶ ق.م.، مصادف با سال یازدهم سلطنت اسکندر) سفر تاریخی خود را شروع کردم. اوایل آذر ماه همان سال به سواحل اراباه (نام یونانی بلوچستان) رسیدیم.»

برخی بر این باورند که در گذشته‌های بسیار دور در سرزمین بلوچستان باتلاق وجود داشته است و ارانیا یا ایرنیا در زبان سانسکریت به معنی «باتلاق» است و از ترکیب این واژه با مکه تلفظی پدید آمده که به مرور زمان به مکران «سرزمین باتلاق‌ها» اطلاق شده است.
در حوالی سند، مکران را با کاف مفتوح تلفظ می‌کنند. از این رو می‌توان گفت که مکران مرکب از دو کلمه ران (باتلاق) و مکا است.
به هر حال قرن‌ها سرزمین کنونی بلوچستان، مکران نامیده می‌شده است. جهانگردان عرب نیز به نام مکران یا مکوران از این منطقه یاد کرده‌اند.

مارکوپولو از سرزمین بلوچستان به نام «کسماکوران» یا «کسمه‌کوران» یاد نموده است. وی می‌نویسد:
«کسماکوران ایالتی است که شاهی بر آن حکومت می‌کند. مردم آن با زبان خاص خود گفتگو می‌کنند. بیشتر مردم آن مسلمان هستند، هر چند که بت‌پرستان هم در آنجا زندگی می‌کنند.»
نویسندگان قرون سیزده، چهارده و پانزده میلادی غالباً برای تسمیه [نام‌گذاری] تام ایالت، کلمه کیج و مکران را استعمال می‌کردند و به همین جهت مارکوپولو ولایت مربور را کسمه‌کوران نامیده است.

ظاهراً در گذشته‌های بسیار دور، طایفه دیگری به نام کوچ (ظاهراً براهویی‌ها) با بلوچ‌ها خویشاوندی داشته و فردوسی در شاهنامه از دو طایفه مجاور یکدیگر کوچ و بلوچ نام برده است.

ریچارد فرای می‌گوید:
« بی‌شک مردم بلوچ ایرانی که نام خود را به سرزمین پهناوری داده‌اند که میان رود سند و خلیج فارس در یک سو و اقیانوس هند و شهرهای ایرانی کرمان و بم و شهرهای افغانی فراه و قندهار در دو سوی دیگر واقع است، پیش از سده یازدهم پس از میلاد به این قسمت نیامده بودند.»

برخی بر این باورند که در قدیم، بلوچ‌ها در ارتفاعات گیلان زندگی می‌کرده‌اند و پیش از هجوم اعراب به ایران، به مکران و بلوچستان مهاجرت کرده‌اند و از این زمان است که کلمه بلوچستان از نام این قوم گرفته شده و در نام‌گذاری این سرزمین به کار رفته است.

منبع:

بلوچستان و تمدن دیرینه آن - تألیف: ایرج افشار - ناشر: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - چاپ اول، بهار
۱۳۷۱ - صفحات ۲۶ و ۲۷

۱۳۸۹ آبان ۷, جمعه

کدام طایفه را دوست داری؟

شیطان را پرسیدند که کدام طایفه را دوست داری؟
گفت: دلالان را.
گفتند: چرا؟
گفت: از بهر آنکه من به «سخن دروغ» از ایشان خرسند بودم، ایشان «سوگند دروغ» نیز بدان افزودند!

منبع:

رساله دلگشا - اثر عبید زاکانی

۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه

روایتی از زندگی یعقوب لیث صفاری: انصاف برتر از همه چیز

یعقوب در همه حال آدمی منصف بود. هرگز خشم او را از راه به در نکرد. او هرگز وضع گذشته و فقر خود را از یاد نمی‌برد. از حوادث جالب زندگی او ماجرای زیر است:

در اثنای سلطنت، یکی از اغنیای سجستان را مواخذه کرد، مال او به تمام بگرفت و او را به ته‌نان محتاج ساخت.
روزی آن مرد پیش او آمد. یعقوب از او پرسید که: امروز حال تو چون [چگونه] است؟
گفت: همچنان که دیروز حال تو بود!
یعقوب پس از کمی تأمل باز پرسید: مگر دیروز حال من چون بود؟
مرد گفت: همچنین که امروز حال من است!

یعقوب ابتدا کمی در غضب شد و زمانی سر پیش انداخت و در خود بجوشید، لیکن بر سر انصاف آمد و او را بر آن سخن تحسین کرد و مال او به تمامی باز داد.

منبع:

کتاب یعقوب لیث - اثر: دکتر ابراهیم باستانی پاریزی - انتشارات نگاه