۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

نردبان

خراسانی به نردبان در باغ دیگری می‌رفت تا میوه بدزدد. خداوند باغ برسید و گفت: در باغ چه کار داری؟
گفت: نردبان می‌فروشم!
گفت: نردبان در باغ من می‌فروشی؟!
گفت: نردبان از آن من است، هرکجا که خواستم، می‌فروشم.

منبع:

رساله دلگشا - عبید زاکانی

0 دیدگاه‌ها و نظرات: