امشب دل را به دریا زدم و حساب کاربری خودم را در یکی از این شبکههای اجتماعی پاک کردم. یک زندگی مجازی دیگر هم به پایان رسید. شاید هم خودکشی کردم. شاید هم ترک دیار کردم. فرض میکنم که اصلاً در آنجا حسابی نداشتهام. سخت است، ولی باید پذیرفت.
هر چقدر که نگاه میکنم، میبینم که رسیدگی و سر و سامان دادن به وبلاگ خودم بهترین برنامهای است که باید برای مدتی در پیش بگیرم.
شاید هم بعضی از دوستانم در آنجا فکر کنند که خبری هست که باعث شده که دست به این کار بزنم. باید بگویم که خبر خاصی نیست، اما همان چیزی که همیشه میگویم: «به هزار و یک دلیل...»
این نوشته را هم شاید ایشان نبینند، ولی به عنوان یادگاری و برای ثبتشدن مینویسم. به هر حال وبلاگ است و چهاردیواری اختیاری!
شب تلخی بود...
هر چقدر که نگاه میکنم، میبینم که رسیدگی و سر و سامان دادن به وبلاگ خودم بهترین برنامهای است که باید برای مدتی در پیش بگیرم.
شاید هم بعضی از دوستانم در آنجا فکر کنند که خبری هست که باعث شده که دست به این کار بزنم. باید بگویم که خبر خاصی نیست، اما همان چیزی که همیشه میگویم: «به هزار و یک دلیل...»
این نوشته را هم شاید ایشان نبینند، ولی به عنوان یادگاری و برای ثبتشدن مینویسم. به هر حال وبلاگ است و چهاردیواری اختیاری!
شب تلخی بود...
1 دیدگاهها و نظرات:
آرش جان، نظر شما را خواندم. ولی بنا به دلایلی نمیتوانم آن را منتشر کنم. سپاسگزارم. شاید اگر روزی اوضاع بهتر شود، برگردم. فعلاً مشغول محک زدن و بررسی هست.
ارسال یک نظر